من پسری 22 ساله هستم که دوست دارم موزیک های مختلفی را گوش دهم. من در یک کلبه زندگی می کنم. روزی برای خرید آلبومی جدیدبه شهر رفتم. به آن جا که رسیدم با صحنه ی عجیبی مواجه شدم دخترکی مرموز با شنلی خوش رنگ وارد فروشگاه شد و دقیقا همان اثری که من می خواستم را مخفیانه در قسمت آلبوم های جدید گذاشت. وارد فروشگاه شدم کل آن جا را گشتم اما از آلبومی که می خواستم خبری نبود ناگهان چشمم به آلبوم آن دخترک مرموز افتاد نزدیک تر رفتم بله درست حدس زده بودم خودش بود اما چرا دخترک آن را در این فروشگاه گذاشته بود ؟ آن اثر زیبا را خریدم به کلبه برگشتم خوب به آهنگ گوش دادم این آلبومی بود که دوست عزیزم آیسان خوشش می آمد و من همیشه به دنبال این آلبوم بودم. روز بعد به فروشگاه رفتم در همان ساعت دخترک آلبومی دیگر که آلبوم مورد علاقه من بود را در فروشگاه گذاشت،به طرف دخترک پریدم شنل او را کنار زدم. خدای من او دوست من بود {آیسان}. بله درست است حالا که 3 سال از این ماجرا گذشته من هنوز هم با او دوست هستم و کلبه ی او دقیقا 2 کلبه با کلبه ی من فاصله دارد. ماجرای آن روز واقعا ماجرای خاطره انگیزی بود
نویسنده:آرسام بهبودی
نظرات شما عزیزان:
abbas khorshidi 
ساعت14:13---28 خرداد 1392
سلام وبلاگ جالبی داری به من سر بزن تبادل لینک کن خبربده
آنا 
ساعت15:10---21 خرداد 1392
مینا 
ساعت21:42---14 خرداد 1392
سلام وبلاگ زیبایی داری بیا برای افزایش بازدید وبلاگت به آدرس زیر ثبتش کن تا بتونم هر روز بهت سر بزنم ممنون
http://linkdunu98.rozblog.com
مینا 
ساعت21:31---14 خرداد 1392
سلام وبلاگ زیبایی داری بیا برای افزایش بازدید وبلاگت به آدرس زیر ثبتش کن تا بتونم هر روز بهت سر بزنم ممنون
http://linkdunu98.rozblog.com
|